درباره کتابی که میخوانیم چگونه بنویسیم؟
در یادداشت قبلی که درباره قوانین من برای کتابخوانی در سال ۱۴۰۴ بود، یکی از کارایی که تاکید به انجام دادنش داشتم این بود که بعد از خوندن هر کتاب حتما یک متن هر چند کوتاه درباره اون بنویسم. توی یادداشت امروز میخوام به همین موضوع نوشتن درباره کتابی که میخونیم بپردازم.
شاید برای کسی که به تازگی میخواد کار نوشتن درباره کتاب رو شروع کنه این سوال پیش بیاد که برای نوشتن درباره کتابی که خوندم از کجا باید شروع کنم؟ اصلا من چی میتونم راجع به یه کتاب بنویسم؟ تو همین اول کار میخوام به یه نکته مهم اشاره کنم، و اون اینه که ما حتما نباید بعد از خوندن یک کتاب یه تحلیل قوی کارشناسانه درباره اون ارائه بدیم. ما منتقد حرفهای ادبیات نیستیم، به قول ویرجینیا وولف ما فقط یک خواننده عادی هستیم، پس نیازی به نقد و تحلیل حرفهای نیست، اگر بتونیم یه نقد حرفهای بنویسیم که خیلی خوبه، ولی چیزی که میخوام توی این یادداشت دربارش حرف بزنم یک نوشتن سادهست، اون هم با این هدف که فرآیند کتاب خوندنمون فعالتر بشه و چیزی که خوندیم بهتر توی ذهنمون جا بگیره. و این رو همیشه به خاطر داشته باشیم که نوشتن راهیه برای بهتر فهمیدن.
با توجه به توضیحاتی که دادم توی این یادداشت قراره فرآیند نوشتن ساده رو بر اساس تجربههای خودم توضیح بدم. من این فرآیند رو به سه بخش یا گام اصلی تقسیم میکنم:
پیشنیازها
ما برای اینکه بعد از خوندن کتاب بتونیم راحتتر درباره اون بنویسیم نیاز داریم که دو تا کار رو انجام بدیم:
۱. یادداشتبرداری و علامتگذاری حین خواندن کتاب: این یکی از کارایی هست که کتابخونهای حرفهای انجام میدن. علامت گذاشتن روی نوشتههایی که مهمتره –حالا با هر ابزاری که راحتتر هستید، نوشتن نظر خودتون درباره یه مطلب خاص تو حاشیه کتاب (یا روی یک کاغذ جداگونه)، یادداشت کردن صفحه و پاراگرافی که نظرتون رو جلب کرده روی یه کاغذ، یا علامت گذاشتن روی اون صفحه و اون پاراگراف، و حتی تحقیق کردن درباره موضوع یا شخصیتی که توی کتاب مطرح شده و برای شما جالب بوده. همه این کارا میتونه مواد لازم برای نوشتن در مورد اون کتاب رو فراهم کنه.
۲. تحقیق درباره نویسنده آن کتاب: یکی از کارای مهمی که تو فهم یک کتاب کمک میکنه دونستن درباره نویسنده اون کتابه. این که نویسنده توی چه دوره از تاریخ و تو چه کشوری زندگی میکرده، اتفاقای مهم زندگیش چی بوده و چه تاثیراتی از آدمها و جریانات مهم اون دوره گرفته، و همچنین چه تاثیراتی روی دیگران گذاشته، همشون برای بهتر فهمیدن کتابی که میخونیم، و نوشتنِ بهتر درباره اون کتاب کمک میکنه.
چی میتونم بنویسم؟
اگه کارایی که تو بخش پیشنیاز گفتم رو انجام داده باشید جواب دادن به این سوال خیلی راحته، چون بخش زیادی از چیزایی که میخواهید بنویسید رو به صورت ماده اولیه دارید و حالا باید اونا رو به صورت جملهها و بندهای ساده دربیارید تا نوشتهتون شکل بگیره.
این نوشته میتونه شامل این موضوعات بشه: مشخصات اصلی کتاب (اسم کتاب، اسم نویسنده، ملیت، قرن و دوره، سبک، مکتب، ژانر.)
اینکه چه ترجمههایی از اون کتاب شده و نظر شما درباره ترجمهای که خوندید چی بود.
اینکه کتاب تو سایتها چه رتبه و چه نمرهای داره.
اطلاعاتی کوتاه درباره نویسنده، این که این کتاب چندمین اثر اون نویسندهس، چه جایگاهی بین سایر نوشتههای او و یا نوشتههای نویسندههای همدورهش داره. چه چیزایی در زندگی نویسنده تاثیر داشته، اتفاقات مهمی که در اون دوره بوده چی بوده.
بعد از این اطلاعات میتونیم یه خلاصهای از کل داستان رو بگیم به طوری که هم خط اصلی داستان و فضای کلی داستان رو بازگو کرده باشیم و هم اگه میخواهیم نوشتمون رو جایی نشر بدیم گرههای اصلی داستان رو لو نداده باشیم.
یکی از بخشهای مهم موقع نوشتن درباره یک کتاب، نظر شخصی خودمون درباره اونه. اینکه اون کتاب چه میزان رضایت ما رو برآورده کرده، آیا دوست داریم اون رو باز هم بخونیمش یا نه، آیا دوست داریم از اون نویسنده کتابهای دیگهای رو هم بخونیم یا نه. آیا این سبک از نوشتهها رو دوست داریم یا نه. و این کتاب رو به چه کسایی پیشنهاد میدیم.
یه بخش مهم دیگه هم برداشتهایی که ما از اون کتاب کردیم هست، کجاها برامون مهم بوده و کجاها ما رو به فکر واداشته، با چه اتفاق یا کدوم شخصیت همذاتپنداری کردیم، مضمون کلی کتاب چی بود و به چه نکتههایی داشت اشاره میکرد.
نکته: گاهی فکر میکنیم که شاید برداشت ما از اون کتاب اشتباه بوده و یا ما اون رو درست نفهمیدیم (این در مورد نوشتههایی پیش میاد که برای ما کمی پیچیدهتر هستن)، باز هم نباید از نوشتن بترسیم. اما در اینجور مواقع توصیه من اینه که بعد از این که برداشت یا تحلیل شخصی خودمون رو نوشتیم یه جستوجو توی اینترنت انجام بدیم و با نظر بقیه هم آشنا بشیم. با خوندن نظر دیگران ممکنه به این نتیجه برسیم که برداشتهای ما پربیراه نبوده، شاید کسی به بخشی از اون کتاب توجه کرده که ما نکردیم و بالعکس، و شاید هم تو برداشتمون اشتباه کردیم و زدیم به جاده خاکی! در هر صورت خوندن نوشتهها و نظرات دیگران همیشه تاثیر مثبت داره.
نوشتهام رو کجا بنویسم؟
حالا سوال بعدی اینه که من یادداشتم رو کجا ثبت کنم. خب جواب این سوال خیلی سادهس، هر کس بر اساس علاقهمندی خودش میتونه ابزاری رو برای ثبت نوشتههاش انتخاب کنه. خیلیها از نوشتن روی کاغذ لذت میبرن پس برای اونا داشتن یه دفتر مخصوص از اوجب واجباته. بعضیا هم تایپ کردن و نوشتن تو برنامه وورد رو ترجیح میدن که نوشتههاشون فضای کمتری رو بگیره. برنامه یادداشت گوشی همراهمون هم یه گزینه خوبه چون همیشه در دسترسمون هست و خیلی راحت میتونیم مطالب مختلف رو دستهبندی کنیم. یک گزینه دیگه بخش کامنتها و نظرات سایتهای معرفی یا فروش کتاب آنلاین مثل فیدیبو، شهر کتاب آنلاین و سایتهایی مثل گودریدز و بهخوان هست (البته اگه نوشته ما خیلی طولانی باشه بهتره یه خلاصهای از اون که شامل موارد مهمی که برای سایر مخاطبها میتونه مفید باشه رو اونجا ثبت کنیم). گزینه دیگهای که میتونه یه محل مناسب برای نوشتههای ما باشه اینستاگرامه. میتونیم یه صفحه اینستاگرام داشته باشیم و درباره کتابهایی که میخونیم بنویسیم. اینطوری هم دیگران میتونن نوشتههای ما رو بخونن و استفاده کنن و هم میتونیم نظراتمون رو با دیگران در میون بداریم. و این رو هم در نظر داشته باشیم که اینستاگرام محدودیت استفاده از متن داره. گزینه آخری که میخوام پیشنهاد بدم داشتن یه وبلاگ شخصیه. وبلاگ یه گزینه خیلی مناسب برای کساییه که به نوشتن علاقه دارن. خصوصا برای کسایی که متنهای طولانیتری مینویسن و همچنین میخوان که نوشتههاشون رو به اشتراک بذارن و با کتابخونای دیگه آشنا بشن و با هم تبادل نظر داشته باشن.
پینوشت: شاید استفاده مکرر از عبارت خواندن و نوشتن از همان اولین سالهای آشنایی ما با درس و کتاب، باعث شود که گمان کنیم این دو کلمه فقط به دو مهارت پیشپاافتاده اشاره میکنند، ولی این دو همراه همیشگی کارکردی بسیار فراتر و عمیقتر و به درازای تاریخ بشر دارند، از زمانی که بشر خط و نوشتن را پدید آورد برای انتقال مفاهیم و معانی مورد نظر خود، و انقلابی به پا کرد در شناخت جهان پیرامون خود، به گونهای که آغاز تاریخ را از زمانی میدانند که بشر نوشتن را پدید آورد.